جدول جو
جدول جو

معنی پس آیتن - جستجوی لغت در جدول جو

پس آیتن
پس گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پس رفتن
تصویر پس رفتن
به عقب بازگشتن، عقب رفتن
فرهنگ فارسی عمید
(وِ)
پس آمدن بالله، غلبه کردن بر. حریف شدن به. برابری کردن با: من از پس او برنمی آیم.
- پس آمدن (مطلق) ، بازگشتن.
- امثال:
سکۀ شاه ولایت هرجا رود پس آید
لغت نامه دهخدا
(وَ دَ)
عقب رفتن، تنزل (مقابل پیش رفتن و پیش آمدن، ترقی) : دعسقه...، پس رفتن. دغنجه، پس رفتن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وُ)
پس شاشیدن. رجوع به پس شاشیدن شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
به پس هشتن، به پس گذاشتن. بعقب گذاردن
لغت نامه دهخدا
(وُ مَ)
جواب گفتن. پاسخ دادن، خاصه دشنام را: دشنامهای او را پس گفتن
لغت نامه دهخدا
تصویری از پس رفتن
تصویر پس رفتن
عقب رفتن، عقب رفتن مقابل پیش آمدن، تنزل مقابل پیش رفتن پیش آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس آمدن
تصویر پس آمدن
باز گشتن عقب رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس گفتن
تصویر پس گفتن
پاسخ گفتن جواب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس میختن
تصویر پس میختن
بد شدن پس از نیکویی، بدشدن، تنزل کردن، عقب رفتن: (روز بروز پس میشاشد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس هشتن
تصویر پس هشتن
پس گذاشتن بعقب گذاردن
فرهنگ لغت هوشیار
ذخیره، انبار
فرهنگ گویش مازندرانی
آغاز شدن، شروع کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
آب غوره ی آمیخته با تفاله که آنرا جدا سازند
فرهنگ گویش مازندرانی
پی ریزی کردن، شالوده ریختن
فرهنگ گویش مازندرانی
بیدار کردن، بلند کردن، به چرا بردن رمه
فرهنگ گویش مازندرانی
به پشت افتادن و سقوط ناگهانی از شنیدن خبری هولناک، لاغر
فرهنگ گویش مازندرانی
پل دوستن
فرهنگ گویش مازندرانی
پس آوردن، عودت دادن مال، بازگرداندن
فرهنگ گویش مازندرانی
بند زدن چینی
فرهنگ گویش مازندرانی
بلند کردن، شالوده ریختن، به زمین افتادن
فرهنگ گویش مازندرانی
انباشتن، پس گرفتن، قبول کالای پس آورده
فرهنگ گویش مازندرانی
پس انداز کردن، پس گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
به پشت رفتن، پس رفتن، گام نهادن به پشت سر
فرهنگ گویش مازندرانی